دوشنبه 1 آذر 1389 - 15:45



















-

I تبلیغات متنی I
موسسه سینمایی پاسارگاد
به تعدادی آقا و خانم جهت بازی در فیلم‌های سینمایی و سریال نیازمندیم
09121468447
----------------------------
روزنامه تفاهم
اولین روزنامه کارآفرینی ایران
----------------------------
پارسيس
مشاوره،طراحي و برنامه نويسي  پورتال‌های اینترنتی
----------------------------

موسسه سینمایی پاسارگاد
ارائه هنرور و بازیگر به پروژه‌ها
09121468447




 


 

RSS حسن الحسني



شنبه 19 ارديبهشت 1388 - 3:40

«نگهبانان» از صفحه کاغذی تا پرده سینما

لینک این مطلب

شما هم بنويسيد ...

فیلم جدید زک سنایدر، «نگهبانان»، برگرفته از رمان گرافیکی (graphic novel/comic book) «نگهبانان» (نوشته الن مور) است. وقتی که «نگهبانان» (در دهه 80) منتشر شد، خیلی سر و صدا کرد و حسابی به چشم آمد و حالا «نگهبانان»به عنوان بهترین رمان گرافیک و یکی از بهترین آثار ادبی شناخته شده است. کتاب «نگهبانان» طولانی و پیچیده با موضوع‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، فلسفی و ... بود. تا آن جا که من فهمیده‌ایم (با توجه به این که کتاب را نخوانده‌ام)، یکی از مهمترین (یا شاید هم مهم‌ترین) المان‌های کتاب ساختار‌شکنی‌اش بود. رمان «نگهبانان» نه تنها ساختارهای ژانر (اگر بشود به رمان گرافیک ژانر گفت – ایراد نمی گیرم، فقط می‌گویم که نمی‌دانم که توصیف رمان گرافیک به عنوان یک ژانر درست است یا نه؟) رمان گرافیک را در هم شکست، بلکه فراتر از این هم رفت: ساختارها، هنجارها و تصویر جاافتاده‌ی سوپرقهرمان‌ها (superhero) را هم درهم شکست. سوپرقهرمان‌های رمان به جای اینکه مشغول انجام کارهای قهرمانانه باشند، شخصیت‌هایی خسته بودند و درگیر مشکلات زندگی و گذشته‌شان.

طبیعی است که همچین کتابی برای طرفداران‌اش از ارزش بسیار بالایی برخودار باشد و جای خاصی را در دل‌شان داشته باشد. برای همین هم وقتی که بخواهند فیلم‌اش را بسازند باید احساسات طرفداران را هم در نظر بگیرند. خوشبختانه، احساسات دوست‌دار‌ها آن‌قدر هم پیچیده نیست (تمسخر نمی‌کنم و نمی‌خواهم بگویم که طرفداران رمان‌های گرافیک گیک (geek) –فکر نکنم واژه‌ای برای گیک در فارسی داشته باشیم– هستند؛ خود من منگا (manga)‌های ژاپنی ترجمه شده را می‌خوانم) و اصولا چند فرمول است که اگر از آن‌ها پیروی کنیم، به طرفدارها بر نمی‌خورد: (1) کتاب اریژینال را مقدس بدانیم و جرأت نکنیم که آن را دست‌کاری کنیم؛ (2) رابطه خوبی با طرفدارها برقرار کنیم. که فیلم «نگهبانان» این کار را به خوبی انجام می‌دهد. زک سنایدر تا جای ممکن تغییراتی در کتاب نداده و دوست‌داران کتاب را هم راضی نگه داشته.

تغییر ندادن داستان «نگهبانان»، علاوه بر اینکه باعث می‌شود که دوستداران رمان ناراحت نشوند، ویژگی‌های دیگری هم دارد: (1) کمک می‌کند که فیلم رابطه خوبی با دوستداران رمان (مخاطب‌های اصلی فیلم) برقرار کند؛ (2) به نوعی خشونت صحنه‌های اکشن فیلم را توجیح می‌کند؛ و ... . اما این وفاداری به رمان مشکلاتی هم دارد: رمان، رمانی ست طولانی با دریاها مطلب که بدون شک در یک فیلم گنجانده نمی‌شوند. برای همین هم بود که یکی از کارگردان‌هایی که قبل از زک سنایدر قرار بود فیلم را کارگردانی کند گفته بود که این داستان فیلم بشو نیست و باید از آن یک سریال چند قسمتی تلوزیونی ساخت. این مشکل هم کاملا در فیلم «نگهبانان» آشکار است: فیلم حرف‌های زیادی برای گفتن دارد، اما وقت گفتن‌اش را ندارد. ولی قبل از اینکه به فیلم «نگهبانان» بپردازیم، به سفر «نگهبانان» از صفحه تا پرده بپردازیم.

الن مور، نویسنده رمان گرافیکی «نگهبانان»، – که رمان‌های گرافیکی دیگری را هم نوشته و به فیلم تبدیل شده‌اند (مثل ک بجای کین‌خواهی (V For Vendetta) و لیگ جنتلمن‌های فوق‌العاده (The League of Extraordinary Gentlemen)) دیگر اصلا دوست ندارد که از رمان‌های او فیلم بسازند. با توجه به اینکه از دو فیلم یاد شده اصلا استقبال جالبی نشد و فیلم‌های نسبتا بدی بودند، حق هم دارد. اما مشکل او این نیست که فیلم‌های برگرفته از رمان‌های‌اش فیلم‌های بدی بودند. او کلا به اقتباس مشکل دارد. الن مور معتقد است که این کار هالیوود –اقتباس رمان‌های موفق و محبوب– باعث تخریب قدرت تخیل فرهنگی جمعی ما ست: نشته‌ایم و منتظریم که هالیوود لقمه بگیرد و بگذارد دهان‌مان. مور می‌گوید که این کار زورگویی هالیوود است: هالیوود یک داستان/ایده را انتخاب می‌کند، ساده و سانسورش می‌کند، بزرگ و هیجان‌انگیزش می‌کند، بی‌نهایت‌اش می‌کند، و از آن فیلمی می‌سازد برای فرار از واقعیت (escapism). قبل از اینکه هالیوود را محکوم کنیم، ببینیم که واقعا این طور است. و اگر بود، کار بدی ست؟

ساده و سانسور کردن
همان‌طور که گفتم، داستان «نگهبانان» داستانی طولانی و پیچیده است. داستان در طول چندین سال اتفاق می‌افتد و به جزیات زندگی گذشته شخصیت‌های‌اش مفصل می‌پردازد. گنجاندن این همه مطلب در فیلم انجام‌نشدنی ست. با وجود این که فیلم تقریبا 3 ساعت زمان دارد، اما باز هم خیلی از موضوع‌ها کنار گذاشته شده‌اند. پس به این تعبیر، فیلم «نگهبانان» داستان ازیژینال را ساده و سانسور –منظورم اینجا از سانسور با معنی جاافتاده‌ی آن فرق می‌کند– کرده. جدا از مشکلات کلی این جور ساده کردن، این کار در «نگهبانان» مشکل بزرگ‌تری را به وجود می‌آورد. بدون پرداختن به جزیات زندگی شخصت‌های فیلم، شخصیت‌ها برای ما غریبه‌اند. برای همین ما هیچ احساسی نسبت به‌شان نداریم و این عدم وجود علاقه به شخصیت‌ها باعث می‌شود که فیلم خسته‌کننده باشد.

بزرگ‌نمایی
بدون شک «نگهبانان» این کار را انجام می‌دهد. و به خوبی هم انجام می‌دهد. جلوه‌های ویژه‌ی فیلم، صحنه‌های اکشن‌اش، دعواهای خشن‌اش، همه این‌ها بزرگ شده و زرین رنگین شده‌اند. اما این المان‌ها به فیلم کمک می‌کنند. این جور صحنه‌ها واقعا قشنگ هستند. خود من زیاد ژانر اکشن را دوست ندارم و با خشونت در فیلم هم زیاد حال نمی‌کنم (پسر پیر (Old Boy) را تا آخرش نتوانسم ببینم برای اینکه به نظرم زیادی خشن و چندش‌آور بود) ولی از لحاظ بصری با «نگهبانان» حال کردم. البته با این وجود می‌پذیرم که سنایدر بیش از حد از اسلوموشن در صحنه‌های اکشن استفاده می‌کند. کلا او صحنه‌های اکشن را طوری می‌سازد که خودش دوست داشته باشد. طوری که خودش با دیدن‌شان حال کند. انگار که هر صحنه اکشن کارت‌پستالی باشد برای خودش!

در مورد خشونت «نگهبانان» این را بگویم که سنایدر بر این باور است که خشن بودن فیلم المانی ست که فیلم را با دیگر فیلم‌هایی که برگرفته از رمان‌های گرافیک‌اند، جدا می‌سازد و متفاوت می‌کند: «نگهبانان» نشان می‌دهد که خشونت پی‌آمد‌های بدی دارد. آن طور نیست که 100 نفر را بزنند و بکشند و یک قطره خون هم نریزد!

بی‌نهایت‌سازی
این موضوع با موضوع اول (ساده‌گری) مرتبط است. اما «نگهبانان» این کار را انجام نمی‌دهد. بی‌نهایت‌سازی را سنایدر در «300» انجام داد. آن جا او مطلب به اندازه‌ی کافی نداشت و باید داستان را کش می‌داد، اما این جا سنایدر مشکل مخالف «300» را دارد: بیش از اندازه مطلب دارد. و اگر می‌خواست که بی‌نهایت‌سازی دست بزند، نمی‌توانست که به داستان اصلی وفادار بماند. در نتیجه دست به این کار نمی‌زند... سنایدر وفادارتر از این‌هاست.

فرار از واقعیت
بی‌شک، «نگهبانان» فیلمی ست برای فرار واقعیت. شاید بشود گفت که زک سنایدر کارگردانی است که فیلم‌هایش برای فرار از واقعیت‌اند –همه‌اش سبک و سیاق (جلوه‌های ویژه، هیجان‌انگیز، از لحاظ بصری زیبا) ولی خالی از محتوی. به قول یکی از دوستان دی اند جی (D&G) سینما. با وجود اینکه «نگهبانان» فیلمی ست که بعضی وقت‌ها زیباست، اما مشکل‌های‌اش از همین زیبایی‌اش سرچشمه می‌گیرند: رمان خواننده را احتکار می‌کرد، خواننده را مجذوب می‌کرد و ذهن‌اش را مشغول. رمان خواننده را شیفته‌ی خودش می‌کرد و به او تجربه‌ای پر از تردید و تکان دهنده می‌داد. فیلم همه این المان‌های رمان را از دست می‌دهد. فیلم هیجان مجذوب کننده رمان را با فرار از واقعیت عوض می‌کند.

به شکایت‌های آلن مور، نویسنده رمان، در مورد اقتباس و هالیوود پرداختیم. دیگر قضاوت با شما. حالا بپردازیم به خود فیلم. فیلمی که از سال 1986 قرار بود که شاخته شود. کارگردان‌ها آمدند و رفتند؛ فیلم‌نامه نوشتند و نوشته‌ها را بازنویسی کردند و... . تا این که بالاخره زک سنایدر انتخاب شد و پروژه این بار به طور جدی کلید خورد.

سنایدر ستاره‌ها را کنار گذاشت و به دنبال بازیگرانی رفت که در سینمای مستقل (independent/indie) کار کرده‌اند. علاوه بر این به رمان اصلی هم عرض ادب کرد: فیلمنامه فیلم را که در طی چندین بازنویسی از داستان اریژینال فاصله گرفته بود به شکل اول‌اش بازگرداند (خیلی از دیالوگ‌های فیلم بر گرفته از رمان است؛ سبک بصری فیلم بازسازی از رمان است) و ... . اما شاید مهم‌ترین کاری که سنایدر و تهیه‌کننده‌های فیلم انجام دادند، ایجاد پلی بین فیلم و دوستداران رمان بود. پلی که در نتیجه‌ی آن دوستداران رمان به صحبت از فیلم پرداختند، سر و صدا ایجاد شد، و ضمانت موفقیت فیلم در گیشه بود. چند مثال از کارهایی که برای ایجاد پل بین فیلم و دوستداران رمان انجام گرفتند عبارتند از:
- انتشار تصاویری از شخصیت‌ها و لباس‌های‌شان (که هم مورد تایید دوستداران رمان قرار بگیرند و هم اشتیاق در آن‌ها ایجاد کند).
- انتشار ویدیوی «قانون کین و شما» (The Keene Act and You) که (در جهان «نگهبانان») آگهی‌ای بود که اگر مردم یکی از نگهابانان را دیدند، باید چکار کنند.
- راه‌اندازی وب سایت فیلم که پر است از عکس شخصیت‌ها، زندگی‌نامه‌های‌شان، بنرها، عکس‌ها و ... برای دانلود (سر زدن به وبسایت فیلم خالی از لطف نیست).
- و...

و بالاخره فیلم «نگهبانان» ساخته شد و به اکران رسید. کمابیش هم مورد تایید دوستداران رمان بود و فروش‌اش در گیشه هم بد نبود –البته پیش‌بینی می‌شد که از این‌ها خیلی بهتر در گیشه عمل کند. خوبی‌ها و بدی‌های فیلم را که کنار بگذاریم، یک مورد شایان ذکر است: که «نگهبانان» خیلی مدیون «شوالیه‌ی تاریکی» ست. همان‌طور که کامیک‌بوک (comic book) «شوالیه‌ی تاریکی» ژانر رمان گرافیکی را مطرح کرد، به آن اعتبار بخشید و باعث شد که رمان‌های گرافیک جدی گرفته شوند و راه را برای رمان «نگهبانان» باز کرد، فیلم «شوالیه‌ی تاریکی» هم همین کار را برای فیلم «نگهبانان» انجام داد. «شوالیه‌ی تاریکی» طولانی و خشن است. این نشان می‌دهد که میانگین سنی مخاطب‌اش هم بالا رفته. یعنی فیلم‌هایی که از روی رمان‌های گرافیکی ساخته می‌شوند دیگر برای نوجوان‌ها نیستند –همان‌طور که رمان‌های گرافیکی هم دیگر فقط برای نوجوان‌ها نیستند. موفقیت «شوالیه‌ی تاریکی» باعث شد که تهیه‌کننده‌ها خیال‌شان از بابت گیشه راحت باشد و به سنایدر این اجازه را بدهند که با دست باز به کارش بپردازد. علاوه بر این، از آن جا که حالا دیگر ابرقهرمان‌ها در سینما جاافتاده هستند، «نگهبانان» می‌تواند به ساختارشکنی تصور ما از ابرقهرمان‌ها بپردازد –بدون اینکه اول لازم باشد که اول یک تصویر از ابرقهرمان‌ها ترسیم کند و بعد ساختارش را بشکند و توضیح دهد چه ساختاری را شکسته. برای این‌هاست که می‌گویم «شوالیه‌ی تاریکی» راه را برای «نگهبانان» و فیلم‌های رمان‌های گرافیکی باز کرد. تا ببینیم چه خواهد شد...

شما هم بنويسيد ...



چهارشنبه 2 ارديبهشت 1388 - 22:48

بررسی موردی «میلیونر زاغه‌نشین» - آیینه حال و روز ما

لینک این مطلب

شما هم بنويسيد (5)...

اختصاصی سینمای ما – حسن الحسنی: بعد از پایان تعطیلات تابستان سال قبل، وقتی که از تهران به لندن برگشتم، باید برای فوق لیسانس به دانشگاه‌ها درخواست می‌دادم. رشته‌ای که انتخاب کرده بودم "تاریخ سینما" بود. در فرم درخواست باید می‌نوشتم که چرا می‌خواهم "تاریخ سینما" بخوانم. در مصاحبه هم باز هم همین سوال را پرسیدند. در کنار کلی فلسفه‌بافی، گفتم که سینما و فیلم‌ها بازتابی مستقیم از جهان‌اند. برای همین وقتی که تاریخ سینما را بخوانم، هم سینما را بهتر می‌فهمم، و هم جهان را. در آخر هم در دانشگاه سُاَس، در رشته‌ی "سینماهای جهانی"، قبول شدم و بی‌خیال خواندن "تاریخ سینما" شدم. خوب، چرا این‌ها را گفتم؟ برای این‌که فیلم و سینما بیشتر از بازتابی مستقیم از جهان ماست. درست است که فیلم‌ها به طور مستقیم حال و هوای یک زمان تاریخی مشخص را به ما می‌گویند: «گودزیلا» فضای ژاپن بعد از جنگ جهانی و ترس از بمب اتمی را نشان می‌دهد؛ فیلم‌های ویتنام از جنگ ویتنام و حال و هوای آمریکا در آن روزها می‌گویند، «تمام مردان رئیس‌جمهور» بازتاب عدم اعتماد مردم به دولت‌شان و پارانویای شدید آن روزهای آمریکاست و... . اما قضیه فراتر از این‌ها هم می‌رود: فیلم‌ها به طور غیرمستقیم هم بازتاب حال و هوا، احساسات، تفکرات و ... جهان ما در مقطعی خاص از تاریخ‌اند. این موضوع این پست (که بررسی موردی آن به «میلیونر زاغه‌نشین» و دلیل موفقیت‌اش بر می‌گردد) است.

بعد از این که «میلیونر زاغه‌نشین» اسکار‌های امسال را دانه دانه ردیف کرد، خیلی‌ها نشستند و هزار جور فلسفه‌بافی کردند که چرا «میلیونر زاغه‌نشین» برنده‌ی اسکار شد(؟)، چرا چنین موفقیت چشم‌گیری در گیشه داشت(؟) –آن هم فیلمی که حدود یک سوم‌اش زیرنویس دارد و معمولا فیلم‌های زیرنویس‌دار فراتر از دایره‌ی سینماروهای هنری نمی‌روند– و... . دلایل و توضیحات مختلفی هم بود: «میلیونر زاغه‌نشین» رؤیای آمریکایی (American Dream) است؛ پول بالیوود در هالیوود سرمایه‌گذاری شده؛ «میلیونر زاغه‌نشین» مرز بین سینمای هنری و گیشه را شکسته و شاهکار است و چنین و چنان. همه‌ی این دلایل برای خودشان محترم (یا نه‌چندان محترم!)اند. اما به نظر من، دلیل موفقیت «میلیونر زاغه‌نشین» اقتصادی ست. درست است، من از اقتصاد چیزی نمی‌دانم و از پول فقط خرج کردن‌اش را خوب بلدم. اما بعضی چیزها تابلواند. اقتصاد‌دان نمی‌خواهند. علاوه بر این، به همان اندازه که به اقتصاد ربط دارند، به روان‌شناسی جامعه هم مرتبط می‌شوند.

حالا که شاهد بزرگترین بحران اقتصادی عصر مدرنیم، حالا که بی‌کاری و ناآرامی‌های اجتماعی رو به افزایش است، حالا که نارضایتی جهانی در به بالاترین درجه (از دهه‌ی 80 به بعد) رسیده، عجیب‌تر بود اگر از «میلیونر زاغه‌نشین» –یک فیلم انرژی‌ده و دلپذیر– همچین استقبالی نمی‌شد و اسکار(ها) را نمی‌برد.

برای اینکه منظورم را بهتر بیان کنم، نگاهی کنیم به فیلم‌های هالیوود در دهه‌ی 30. در آن دهه‌ی تیره و پر از بدبختی، رئالیسم و فیلم‌هایی که نقد اجتماعی می‌کردند را کنار گذاشتند. ملت می‌رفتند دنبال فیلم‌هایی که به‌شان حال بدهد، فیلم‌هایی که خوشحال‌شان کند، فیلم‌هایی که انرژی مثبت بدهد. دهه، دهه‌ی موزیکال‌ها بود... «جادوگر شهر از» (The Wizard of Oz) به عنوان مثال. دلیل‌اش هم مشخص و طبیعی ست: ملت دنبال فرار از واقعیت بودند. فیلم‌هایی که آن‌ها را از زندگی تلخ‌شان رهایی می‌داد خوراک‌شان بود. طبیعی نیست که هر وقت که زندگی تلخ باشد، دنبال راه فرار بگردیم؟

حالا آن سوی ماجرا را هم ببینیم: وقتی که همه چیز گل و بلبل باشد مثل این چند سال اخیر. تا قبل از اینکه این اتفاقات اخیر رخ دهد و وضعییت اقتصاد جهانی را خراب کند، اقتصاد جهانی رو به رشد بود. به نظر هم نمی‌رسید که چیزی این رشد را به هم بزند. پس همه چیز امن و امان به نظر می‌رسید و خیال همه راحت. کاری ندارم به این که حالا فهمیده‌ایم که دلیل این رشد اقتصادی میزان تولید و فراورش نبوده و دلیل‌اش بالا رفتن میزان قرض‌ها بوده است. مهم این است که رشد اقتصادی مداوم به نظر می‌رسید و خیال همه از ثبات‌اش راحت بود. اما فیلم‌های هالیوود در این دوران چطور بودند؟ تیره! جیمز باند (به دست دنیل کریگ) کاملا عوض شد. تبدیل شد به قاتلی خشن. شخصیت سوپرمن پیچیده‌تر شد. در آخرین «مرد عنکبوتی» او هم صاحب یک شخصیت تیره و منفی شد. و اما شاید مهم‌تر از همه‌ی این‌ها (برای من حداقل) بت‌من باشد. «شوالیه تاریکی» یکی از تیره‌ترین و خشمناک‌ترین فیلم‌های گیشه‌ی هالیوود بود. (البته این را هم بگویم که منبع مقدار زیادی از خشم فیلم نتیجه نارضایتی و خشم کریستوفر نولان از سیاست خارجی امریکاست) اما، در مورد موضوع این بلاگ، «شوالیه تاریکی» پر از پیام‌های ضد مادی‌گرایی ست. مثلا آن صحنه که جوکر پول‌ها را آتش می‌زند.

حالا برگردیم و تاریخ بت‌من‌ها را ببینیم. دو بت‌من اول –که ساخته‌ی استاد تیم برتون بودند– بعد از دوران ریاست جمهوری رِیگان ساخته شدند (دورانی که از نظر اقتصادی همه‌چیز رو به پیشرفت بود) و تیره و گوتیک و تیم برتونی بودند. اما بعد از آن، که اقتصاد دچار مشکل شد، تیم برتون را کنار گذاشتند و دو فیلم بت‌من سبک‌تر و روشن‌تر را ساختند.

فکر کنم که منظورم را رسانده باشم: وقتی که (از لحاظ اقتصاد جهانی) همه چیز خوب باشد، فیلم‌ها تیره‌تر می‌شوند؛ وقتی که وضعیت اقتصاد تعریفی نداشته باشد، فیلم‌ها ملو و حال‌خوب‌کن می‌شوند. دلیل این که وقتی اوضاع رو به راه نیست در پی فیلم‌های شاد و به دنبال فرار و رهایی از واقعیت باشیم کاملا مشخص است. اما اینکه وقتی ثبات اقتصادی وجود دارد، چرا سراغ فیلم‌های تیره‌تر می‌رویم پیچیده‌تر است. به خاطر ضد‌مادی‌گرایی‌شان ست؟ اگر دلیل‌اش گرایش ضدمادی ست، به این دلیل است (که به قول قدیمی‌تر‌ها) صدای‌مان از جای گرم بلند می‌شود؟ دلیلش نوستالژیک است؟ یا اینکه وقتی که خیال‌مان از پول داشتن راحت است، وقت برای دیدن مشکلات هم داریم؟ یا...؟ انتخاب با شما...

حسن الحسنی - لندن

شما هم بنويسيد (5)...

|< <  1 2


  • واكنش سازندگان «هفت» به نامه اميرحسين شريفي / شريفي 15 دقيقه پس از پايان «هفت» درخواست كرد روي خط بيايد!
  • نامه سرگشاده اميرحسين شريفي به مدير شبكه سه / فريدون جيراني در برنامه «هفت» خود را وكيل تشكل تهيه‌كنندگان نداند
  • "اينجا غبار روشن است" و انتخابات رياست جمهوري سال گذشته ايران / سنگین‌ترین تحقیقاتی که تا به حال روی یک فیلم روز انجام شده است
  • دو نسخه دوبله و صداي سرصحنه همزمان اكران مي‌شود / دوبله "جرم" مسعود کیمیایی در استودیو رها تمام شد
  • پس از دو هفته وقفه براي تدوين / تصویربرداری «قهوه تلخ» از سر گرفته شد
  • كار «مختارنامه» به استفثاء كشيد / نظر مخالف آیت‌الله مکارم با نمایش چهره حضرت ابوالفضل(ع)
  • در آينده نزديك بايد منتظر كنسرت اين بازيگر باشيم؟! / احمد پورمخبر هم خواننده شد
  • به‌پاس برگزيده‌شدن به عنوان يكي از چهره‌هاي ماندگار / انجمن بازيگران سينما موفقيت «ژاله علو» را تبريك گفت
  • با موافقت مسوولان برگزاری جشنواره فجر در برج میلاد / 30 دقیقه از انيميشن "تهران1500" برای اهالی رسانه به نمایش درمی‌آید
  • آخرين خبرها از پيش‌توليد فيلم تازه مسعود ده‌نمكي / امين حيايي با «اخراجي‌ها 3» قرارداد سفيد امضا كرد
  • با فروش روزانه بيش از 50 ميليون تومان / «ملک سلیمان» اولین فیلم میلیاردی سال 89 لقب گرفت
  • نظرخواهي از 130 منتقد و نويسنده سينمايي براي انتخاب برترين‌هاي سينماي ايران در دهه هشتاد / شماره 100 ماهنامه "صنعت سينما": ويژه سينماي ايران در دهه هشتاد منتشر شد
  • خريد بليت همت عالي براي حمايت از كودكان سرطاني / نمايش ويژه «سن‌پطرزبورگ» با حضور بازيگران سينما به نفع موسسه محك
  • اکران یک فیلم توقیفی در گروه عصرجدید / «آتشکار» به کارگردانی محسن امیریوسفی پس از سه سال روی پرده می‌رود
  • با بازي حسام نواب صفوی، لیلا اوتادی، بهاره رهنما، علیرضا خمسه، بهنوش بختیاری و... / "عروسک" در گروه سینمایی آفریقا روی پرده می‌رود
  • جلسه صدور پروانه فيلمسازي تشکيل شد / رسول صدرعاملي و ابراهيم وحيد زاده پروانه ساخت گرفتند
  • فرج‌الله سلحشوردر اظهاراتی جنجال برانگیز عنوان کرد / سینمایی که نه ایمان مردم را بالا می‌برد و نه فساد را مقابله می‌کند، همان بهتر که نباشد
  • محمد خزاعي دبير نخستين جشنواره بين‌المللي فيلم کيش گفت / جشنواره فيلم كيش ارديبهشت سال 90 برگزار مي‌شود
  • هنگامه قاضیانی در نقش ناهید مشرقی بازی می‌کند / فیلمبرداری "من مادر هستم" در سعادت آباد ادامه دارد
  • در دومين حضور خود بين‌المللي / «لطفا مزاحم نشويد» جايزه نقره جشنواره دمشق را از آن خود كرد









  •   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما      

    استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

    كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

    مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

     سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
    Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2010, cinemaema.com
    Page created in 2.31411719322 seconds.